اوّاب

دست نوشته های طلبه ای که فرزند انقلاب اسلامی است

دست نوشته های طلبه ای که فرزند انقلاب اسلامی است

اوّاب

:. چیزی که به راحتی به دست نمی آید را
باید به سختی به دست آورد .:

طبقه بندی موضوعی
طبق فرمایشات مقام معظم رهبری، پیرامون خدمات متقابل حوزه­ های علمیه و نظام جمهوری اسلامی ایران، پشتیبانی نظری و علمی نظام در عرصه­های اجرائی بر عهده حوزه­های علمیه است. این مهم جز با وجود ساختارهایی منسجم و کارآمد به منظور تمرکز بر این وظیفه میسر نیست. از سویی استفاده از خدمات اتاق­های فکر از مناسب­ترین راهکارهای متداول در این عرصه است. کانون اندیشه حوزه علمیه مشکوة یک اتاق فکر نظام­مند و دارای مناسبات حل علمی مسائل واقعی نظام، بر اساس مبانی اسلامی است.

متن طرح اولیه تشکیل این کانون جهت اطلاع دوستان، بهرمندی از نظر ایشان همچنین دعوت جهت مشارکت فکری و عملی بر این تارنما قرار گرفته.

به نظر می رسد راه برون رفت از فضای پاسخگو نبودن حوزه های علمیه نسبت به مسائلی از نظام که مرجع و ملجاء اصلی پاسخگویی به این مسائل تنها حوزه ها هستند، ایجاد ساختارهای ضروری در فضای طلبگی است. ساختارهایی مانند اتاق های فکر تخصصی و مسئله محور که البته با تقسیم کار بین اساتید و طلاب و با رویکر تشکیلاتی، تحققشان دور از دسترس نیست.

امید است خداوند ما را در امتثال این وظیفه شرعی، تاریخی و صنفی یاری نماید به برکت صلوات بر اشرف انبیاء محمد المصطفی(ص) و خاندان مطهر ایشان(ع).

 

متن طرح تشکیل کانون اندیشه مشکوة

(مشتمل بر اتاق­های فکر پژوهشی ـ عملیاتی مسئله محور طلاب)


پاورپوینت طرح تشکیل کانون اندیشه مشکوة


نمودار ارتباط ارکان و فرایند کار کانون اندیشه مشکوة

"چیزی که به راحتی به دست نمی آید را باید به سختی به دست آورد"


شاید ساختن سالی یک ضرب المثل اتفاق مهمی نباشد ولی هر بار که یکی از این تک جمله ها را می خوانم احساس می کنم اتفاق مهمی افتاده است.


"ترشی دوری به از تلخی ترش رویی"

[پریروز که به اتفاق خانوم بچه ها برای عید دیدنی به سمت منزل خاله خانوم می رفتیم، حد فاصل سئول و پارک وی، این ضرب المثل به ذهن بنده آمد، جمله ای که سوال ذهنم، در مورد فاصله چند ساله ای که بین ما و بعض اقوام افتاده بود و به فضل خداوند چند وقتی است که این فاصله کمتر شده و گاهاً از بین رفته، را خاموش کرد. این ضرب المثل را می تواند با ذکر منبع نقل کنید، در این صورت خیلی خوشحال می شوم.]

 [مقدمه]
وقتی از مذمت دنیا و دنیاگرایی برایت گفته می¬شود، ذهنت به سمت حساب¬های شخصی انباشته از ریال¬ها و دلارهایی منصرف می¬شود که اولین رقم سمت چپشان پشت سر حداقل هشت، نه تا صفر صف کشیده است. یا منصرف می¬شود به خانه¬ای که درش، و البته در که نه! دروازه هشت در چهارش باز که می¬شود، نظرت بعد از گذر از جاده باریک شنی از میان چنارهای سر به آسمان کشیده، پچیده و در قلب باغ، به ویلایی می¬افتد که از نمای شیشه¬ای¬اش نمی¬توانی بفهمی چهار طبقه است یا پنج طبقه؟
و ذهنت شاید منصرف شود به خیلی چیزهای دیگر که میل من به آن¬ها نمی¬کشد، حتی برای تصور و نوشتن.
مظاهر دنیا طلبی و تفاخر به آن¬ها و مسابقه عجولانه در این میدان، در جای جای شهر ما و محل ما و در میان دوستان ما، چیزی نیست که پوشیده باشد، چون به نوعی، فرهنگ عمومی شده است و شاید هم بوده است، «أَلْهَئکُمُ التَّکاَثُرُ»1.
شاید قبول کردنش سخت باشد، اما مصادیق دنیاگرایی محدود به این مواردی که به ذهن ما می¬رسد نیست. دنیازدگی که مثلاً در این آیه از کلام الله المجید، «وَ مَا هَـذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ‌ الْآخِرَ‌ةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»2 مذمت شده، مصادیق متنوعی دارد که هر کدام ظهور و بروز خاص خود را دارد.
دنیای تاجران و کارمندان و سیاستمداران، نمودهای ملموسی در فضای اجتماعی ما دارد، همچنین دنیای جوانان پر شور، که عموما در تحوّر ساختار شکنانه و بی¬مبنای ایشان ظهور پیدا می¬کند.
دنیای شیرین طلاب، که چندیست به نعمت درکش نایل شده¬ام نیز، برای خودش دنیایی است. دنیایی با حلاوت خاص خود و غیر قابل مقایسه با طعم دنیای غیر.

السلام علیک یا ابا عبدالله


کاروان دلباختگان اباعبدالله فضای شهر، محل و مدرسه همه و همه را تغییر داده. دیگر کسی دغدغه درس و بحث ندارد، حتی حاج آقای بها... که به نوعی سنتی ترین تم حوزوی را در بین اساتید ما دارند هم، امروز بعد از این که از قم آمد تهران و موافقت جمع جاماندگان کاروان را جلب کرد، درس را تعطیل کرد و با عجله برگشت قم تا از کاروان جا نماند. 


http://media.snn.ir/original/1393/08/18/IMG09153122.jpg

من جا مانده ام و هیچ کار خدا بی حکمت نیست. شاید حکمتش این است که باید چون پدرم آدم ع در میان صخره های تنگ و سرد زمین هبوط، دست توسل به آسمان برده و دقیق بجویم که چه گناهی در این 40 روز مرا از عرشه کشتی نجات به این تنگنا کشیده؟ چه شد که گلویی که فریاد یا حسینش در میانه حلقه شور بلند بود امروز صدایش خاموش شده و آه الوداع هم که صدایی ندارد. می دانم که یا لثارات گفتن کار من نیست.

این روایت از امام صادق را شنیده ای که می فرماید «إِذَا لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ»1، اگر آدم حلیمی نیستی ادای حلیم بودن را در آور؟ اگر این را تطبیق دهی به خون خواهی حسین ع، آن هایی که الان پیاده در راهند، یا پشت مرزند و یا و یا و... آن هایی که از جریان موظفی زندگی روزمره خود کندند و در راهند، اینها دارند مشق می کنند خون خواهی حسین ع را و من که حتی از در آوردن ادای خون خواهی او عاجزم، می دانم که یا لثارات گفتن کار من نیست.

باید بجویم گناهی را که مرا پابند زمین کرده.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ

أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ

فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیل2

________________________________

1. ِالکافی ج : 2 ص : 113
2. 38 توبه


وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (96 اعراف)

و اگر اهل شهرها و آبادى‏ها ایمان مى‏آوردند و پرهیزکارى پیشه مى‏کردند، یقیناً [درهاىِ‏] برکاتى از آسمان و زمین را بر آنان مى‏گشودیم، ولى [آیات الهى و پیامبران را] تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالى که همواره مرتکب مى‏شدند [به عذابى سخت‏] گرفتیم.

ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (41 روم)

در خشکى و دریا به سبب اعمال زشتى که مردم به دست خود مرتکب شدند، فساد و تباهى نمودار شده است تا [خدا کیفر] برخى از آنچه را انجام داده‏اند به آنان بچشاند، باشد که [از گناه و طغیان‏] برگردند.